امروز يهو ياد شاهرخ و سميه افتادم. يادتونه؟ فكر كنم اون موقع راهنمايي بودم. همون سميه 16 ساله اي كه خواهر و برادرش رو به دليلي كه آخرش نمهميدم چيه كشته بود. شاهرخ هم دوست پسرش بود.
چقدر زود از خاطرها رفتن. اون موقع چقدر سر و صدا به پا كرد. همه جا صحبت از اونا بود.مردم چقدر از يك جنايت خانوادگي تعجب كرده بودن. مگه ميشه كسي خواهر و برادر خودش رو بكشه؟؟ نميدونستن چندسال بعد چقدر از اين جور جنايت ها خواهند ديد و شنيد…
نمي دونم چي به سرشون اومد. اعدام شدن؟ پدر و مادر بيچاره رضايت دادن؟ اگر اعدام شده باشن الان در چه حالن؟ اگه زنده باشن چطور؟
هنوز هم بعد از اين همه مدت نفهميدم چه نيرويي در وجود اين دختر بوده كه تونسته اين كار رو بكنه، واقعا چطور تونست؟
یه دفعه یاد چه چیزایی میافتی
eshgh
راس مي گي واقعا كه الان اين چيزا مد شده و براي مردم هم عادي شده
الان هر دوشون توي زندان هستن شاهرخ 12 سال و سميه 10 سال پدر سميه از قصاص گذشت
آره منم یه دفعه یاد اونا افتادم و تو گوگل سرچ کردم و اولین سایت هم این بود واقعا چی به سرشون اومد؟
من هیچوقت یادم نمیره، ماجرایی بود که دلم به همشون می سوخت
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی—–آره منم همون دیوونه همیشگی
یک دم شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود
روز عشق بر شما مبارک
shahrokhv@yahoo.com
بعد از گذشت دوره ی محکومیت الان هم شاهرخ آزاد شده هم سمیه . وکیل شاهرخ و سمیه که توی دادگاه کلی ازشون طرفداری کرده بود خانمی به اسم (هاله عظیمیه) من سر گذشت عاشقانه ی هاله عظیمی رو تو کتابی به اسم همسفر غم خوندم . دوست دارو راجع بهش بیشتر بدونم اگر کسی اطلاعی از هاله عظیمی داره یه پیغامی همین جا برام بزاره. مرسی
من این مطلب روتوی یکی از سایتها پیدا کردم:
سلام من اين وبلاگ رو تازه امروز پيدا کردم (متاسفانه يکم دير پيداش کردم). توي مطالب قبلي ديدم که خبر از سميه و شاهرخ مي خواستيد. سميه دختر عموي دوست صميمي من آزاده بود. ۱۶ دي، صبح روزي که ما امتحان حساب ديفرانسيل داشتيم اين اتفاق افتاد. اونروز آزاده ۳۰ دقيقه دير اومد سر جلسه. با نگراني گفت که خونه عموم رو دزد زده. طفلکي نمي دونست چه اتفاقي افتاده. همون روز قرار بود که همشون برن شمال. […] خلاصه اينکه بعد از اينهمه شايعه سميه ۲ سال پيش با يکي از دوست پسرهاي دوران دبيرستانش ازدواج کرد و شاهرخ هنوز زندانه ولي مرخصي زياد مياد. دلم واسه مامان سميه ميسوزه که هنوز وقتي حمام ميره و وان حمام رو ميبينه جيغ ميزنه. خود من هم تا مدت ها شبا قرص خواب اور مي خوردم.»